به نظر میرسد اگر بخواهیم بورس را تقویت کرده و مسیر ایدهآلی را پیش روی آن قرار دهیم، ابتدا باید با پذیرفتن این اصل که بورس، آیینه تمامنمای اقتصاد ایران است، شرایط اقتصاد کلان را مساعد کرده و فضای کسب و کار را بهبود دهیم، به این معنا که نگاه درست به بازار سرمایه از نگاه درست به اقتصاد میگذرد و اگر فردی درصدد تقویت بازار سرمایه برآید و از بهبود شاخصهای اقتصاد کلان فارغ شود، حتماً محکوم به شکست خواهد بود و مجموعه سیاستهایی را پیگیری خواهد کرد که صرفاً به عنوان یک مسکن، عمل میکنند. پس اولین پیشنهاد به دولت جدید این است که در سطح کلان، ریسک قوانین و مقررات را حذف و نهادهایی همچون بورس کالا را در مقابل قیمتگذاریهای شبانه در کالاهای مختلف حفاظت و حراست کند.
از سوی دیگر، باید این فرهنگ را در میان سهامداران خرد و تازهواردها رواج داد که بورس یک بازار کاملاً رقابتی و بر مبنای عرضه و تقاضا است و ممکن است هر گونه سرمایهگذاری در آن با سود و زیانهای هنگفت مواجه باشد، پس آنچه که سرمایهگذاری در این بازار را بیمه میکند، تحلیلهای درست و اتکا به دادههای حقیقی شرکتها در خرید سهم است، بنابراین اینکه بخواهیم ضرر و زیان افراد وارد شده به بورس را جبران کنیم شاید مشکل را به صورت کامل حل نکند بلکه باید زیرساختها را برای سودآوری و سرمایهگذاری مطمئن در بازار سرمایه فراهم کرد.
اگرچه این نکته در بسیاری از محافل مطرح میشود که بورس آیینه تمامقد اقتصاد است اما در ایران موضوع اندکی متفاوت است چراکه ساختار تولید ناخالص داخلی ایران به گونهای است که ۵۳درصد شرکتهای دخیل در آن، خدماتی هستند درحالیکه در بازار سرمایه اینطور نیست و بخش عمدهای از شرکتهای حاضر، تولیدی هستند پس میتوان نتیجهگیری کرد که بورس آیینه بخش کوچکی از اقتصاد ایران است و شاهکلید این است که دولت به شرکتهای خارج از بورس سختگیریهای مالیاتی داشته باشد چرا که بخش مهمی از این شرکتهای خارج از بورس دودفتره هستند و فرار مالیاتی دارند یعنی نمیخواهند شفاف باشند، پس دولت سیزدهم باید این شرکتها را آرامآرام وارد بورس کند.
اگر بخش عمدهای از شرکتها وارد بورس شوند، مشابه اتفاقی که در نیمه اول سال ۹۹ رخ داد و پول عظیمی به بازار تزریق شد، دیگر منجر به ایجاد حباب نخواهد شد چرا که گزینههای در دسترس سرمایهگذاران زیاد است و همین امر، از شکلگیری حباب جلوگیری میکند، ضمن اینکه با این حرکت، اقتصاد را شفافتر کرده و اطلاعات شرکتها را منتشر میکنیم و در این صورت، فرار مالیاتی هم کاهش مییابد.
پیشنهاد دیگر این است که ابزار نوین مالی را بیش از این توسعه دهیم. در خارج از کشور خیلی از افراد به این دلیل وارد بازار کارنسی، فارکس یا سهام آمریکا میشوند که بازار کاملاً دوطرفه بوده و افراد هم از رشد بازار سود میکنند و هم از نزول بازار سود میبرند، ضمن اینکه ارزش معاملات و انقباض بازار صد برابر میشود.
این موضوع هم که بورس قلک دولت نیست، از این جهت باید مورد بررسی قرار گیرد که بورس برای نهادهای غیرمولد تأمین مالی صورت ندهد. البته بورس قلک دولت نیست بلکه قلک دولت، شرکتهای دولتی زیانسازی هستند که کل بودجه را میخورند پس باید آنها را درست کرد تا بازار سرمایه هم اصلاح شود. اگر بتوانیم نگاه درستی به بازار سرمایه داشته باشیم، حتماً کار به اینجا نخواهد کشید که از صندوق توسعه ملی به صندوق تثبیت بازار سرمایه واریز کنیم و در مقابل از بانک مرکزی بخواهیم که ریال بیشتری را در اقتصاد گردش دهد. این خود یک سم است که ساختارهای کلان اقتصادی را به هم میریزد.
موضوع حباب در بازار سرمایه هم یک موضوع تازه نیست که فقط برای بازار سرمایه ایران اتفاق بیفتد بلکه باید پذیرفت که حباب در هر بازاری میتواند شکل گیرد و آخرین مورد هم سال ۲۰۱۵ میلادی در کشور چین بود که منتهی به نظریه «احمق بزرگتر» شد یا در بحران ۲۰۰۰ آمریکا و سایر کشورها نیز این حباب شکل گرفته بود. هر جایی که عرضه و تقاضا تعیین کننده قیمتها است، ممکن است حباب ایجاد شود.
معتقدم شرایط بازار سرمایه امروز شرایط بسیار ایدهآلی است، ایدهآل از آن جهت که وقتی یک سهامدار، خریدار است و فروشنده وجود دارد، معاملات بر پایه دستهای پشت پرده صورت نمیگیرد بلکه این مفروضات هستند که روی عملکرد شرکتها و تحلیل سهامداران از سهام اثرگذار هستند. خوشبختانه هم اکنون در بازار سرمایه، بخش عمدهای از سهام با طراوت معامله میشوند و حال بازار سرمایه خوب است. البته این به آن معنا نیست که قیمتها محکوم به رشد است بلکه حواشی قبلی بازار سرمایه وجود ندارد.
بخش مهمی از بازار سرمایه و تهمتهایی که به آن زده شده، ناشی از بازی سیاسی است و بسیاری از افرادی که داعیه حمایت از سهامداران خرد را داشتند اتفاقاً خودشان چوب لای چرخ بازار سرمایه گذاشتند، ضمن اینکه در مقطعی باعث شدند که اعتماد از بازار سرمایه برود.
در پایان باید گفت سیاستگذار، تصمیمگیر و تصمیمساز هر یک مسئولیتی به عهده دارند، ضمن اینکه سهامداران چه در بعد خرد و چه در بعد کلان مسئولیت دارند که با دقت و با اطلاعات دقیق اقدام به خرید و فروش سهم کنند. ضمن اینکه این طور نیست که همه سهامداران خرد را جمع کرد و ضرر و زیان آنها را جبران کرد، بلکه باید زمینهای را فراهم کرد که افراد، بدون تحلیل، سهم خریداری نکنند پس بهتر است که دولت جدید، تیمی را تشکیل دهند که ریسک قوانین و مقررات را از بازار سرمایه حذف کنند، هر چند که حذف ریسک، در بخش روانی و مقررات بخش خرد اقتصاد صورت میگیرد و باید ریسک را در سطح کلان اقتصاد حذف کرد.