بیتالله ستاریان، کارشناس اقتصاد مسکن
بازار مسکن طی حدود ۴۰ سال گذشته ۷۰ تا ۸۰ مرتبه دچار پرشهای قیمتی شده است. قیمت ارز و طلا هم مرتبا بالا رفته اما عجیب است که کسی به ریشهیابی معضل توجه نمیکند. دلار از ۷ تومان به ۲۵هزار تومان، سکه از ۷۰ تومان به ۱۲میلیون تومان و مسکن در شمال تهران از متری ۵۰۰ تومان به بالای ۱۵۰میلیون تومان رسیده است. علت چیست؟
دولت سازندگی، اصلاحات، احمدینژاد و روحانی قطعا با این دیدگاه نیامدند که قیمت ارز را چند برابر تحویل دولت بعد بدهند. همه دولتها با این ادعا آمدند که میخواهیم پول ملی را تقویت کنیم، مشکل مسکن را حل کنیم، شغل به وجود بیاوریم، تورم را کنترل کنیم و سطح رفاه را بالا ببریم. ناتوان هم نبودند، ضریب هوشی دولتمردان از متوسط جهانی بالاتر است. دولت سیزدهم نیز قطعا با نیت خیر آمده و قصد خدمت دارد. اما سوال این است که چقدر میتوان به تحقق وعدههایی مثل کنترل تورم و ساخت سالیانه یک میلیون واحد مسکونی امیدوار بود؟
معتقدم ریشه اصلی معضلات اقتصادی، دخالت دولت در تمام سطوح اقتصادی است. دولت هم میخواهد نقش سیاسی و امنیتی داشته باشد و هم اقتصاد و تجارت را در اختیار بگیرد، در حالی که این دو موضوع در تعارض با یکدیگر هستند. یک ضربالمثل سرخپوستی میگوید باید از اسب مرده پیاده شد. حالا یکی میگوید من زین قشنگی آوردهام، یکی میگوید من شلاق خوبی دارم. اقتصاد دولتی مثل اسبی مردهای است که حرکت نمیکند. ته چنین اقتصادهایی بنبست است و اگر آقای رئیسی مسیر خود را تند برود زودتر به بنبست میرسد.
دولت انحصار و امضاهای طلایی در اختیار دارد
یک بار برای همیشه تکلیف را مشخص کنیم که آیا اقتصاد ما دولتی است یا خصوصی؟ چرا دولت باید انحصار و امضاهای طلایی در اختیار داشته باشد. چرا باید همه معادن زیر یوق دولت باشد و مردم از آن بی بهره بمانند؟ نقش باید نقش حاکمیتی و تسهیلگری داشته باشد و مالیات بگیرد. دولت ما هم دولت است هم تاجر و هم تولیدکننده. شهروندان وقتی پای صندوق رای میروند دولت انتخاب میکنند نه تاجر.
در سیستم اقتصاد دولتی مسئولیتهای سنگین به راحتی در اختیار افراد قرار میگیرد. در دنیا وقتی میخواهند مدیر یک پالایشگاه را انتخاب کنند با وسواس، سوابق و تخصص فرد را ارزیابی میکنند و نهایتا فردی با دهها سال تجربه را در راس آن مجموعه قرار میدهند اما در ایران با یک یادداشت، مدیرعامل فلان پالایشگاه منصوب میشود. میآییم یک نفر را براساس وجوه سیاسی و غیره، بالای سر تولید و تجارت کشور میگذاریم.
همچنین باید گفت نیمی از اقتصاد کشور در صنعت ساختمان قرار دارد. ما هنوز به اهمیت بخش مسکن در اقتصاد ملی پی نبردهایم. بیش از ۵۰درصد مردم در مشاغل و حرفههای مختلف به نوعی به بخش مسکن مرتبط هستند. بنابراین بخش مسکن از جنبههای فنی، اقتصادی و اجتماعی دارای اهمیت است اما برای چنین حوزه سنگینی فقط یک معاونت در وزارت راه و شهرسازی ایجاد کردهایم و انتظار داریم بخش مسکن که نیمی از اقتصاد کشور را شامل میشود مدیریت کند. نقش وزارت اقتصاد در بازار مسکن چیست؟ تقریبا هیچ نقشی ندارد. در حالی که مهمترین عامل نوسانات بازار مسکن، تاثیرپذیری از تلاطمات اقتصاد کلان است.
این اقتصاد و حکمرانی که با چسب دوقلو به هم چسبانده شده، مرده است. هر کاری هم بکنید نتیجهاش بهتر از آنچه امروز میبینیم نخواهد شد. اگر تمام نخبگان جهان را هم در این ساختار اقتصاد تماما دولتی جمع کنیم کاری از پیش نمیبرند. طی چهار دهه خروجی این اقتصاد، تورم مسکن، دلار، طلا و بورس بوده و اگر آقای رئیسی میخواهد موفق شود باید این ساختار را تغییر دهد. در آن صورت شاید هشت سال بعد نرخ دلار را با قیمت معقولی به دولت بعدی تحویل دهد و امیدوار باشیم که ۱۰ تا ۱۵ سال آینده توسط دولت آینده اقتصاد کشور در مسیر پیشرفت قرار بگیرد.
وزارتخانه توان کنترل بازار مسکن را ندارد
فکر نکنیم دولتهای قبلی بیعرضه بودند. نه اینطور نیست. دولتها هیچ فرقی با هم ندارند. هر وزیری در حوزه مسکن بیاید ساماندهی بازار مسکن نه تنها از قدرت او بلکه از قدرت دولت هم خارج است. دولت آقای رئیسی وعده ساخت یک میلیون واحد مسکونی در سال را داده است. آیا دولتهای قبلی به فکرشان نرسیده بود که این تعداد مسکن بسازند؟ میخواستند اما نتوانستند چرا؟ به این دلیل که ساخت این تعداد فقط در یک سال به ۴۰۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی نیاز دارد؛ یعنی بیش از کل نقدینگی موجود در کشور.
وقتی میخواهید یک میلیون واحد مسکونی بسازید یعنی شما ۱۰۰میلیون مترمربع خالص باید تولید کنید. ۱۰۰میلیون مترمربع هم فضای خدماتی، اداری، تجاری، بهداشتی، فضای سبز و غیره درست کنید. هر مترمربع که میسازید تقریبا به اندازه هزینهاش باید زیرساخت بدهید آب و برق و گاز و آسفالت و خیابان و محوطهسازی. یعنی به اندازه ۴۰۰میلیون مترمربع هزینه کنید تا ۱۰۰ میلیون متر مسکن داشته باشید. اگر برای هر متر دستکم ۱۰ میلیون تومان هزینه کنید به ۴۰۰۰ هزار میلیارد تومان بودجه نیاز خواهید داشت. سوال این است که آیا منابع موجود اجازه اجرای چنین ابرپروژهای را به ما میدهد؟ ما حتی ۱۵ ابزار و سیستم مالی که هماکنون در دنیا به کار گرفته میشود را در اختیار نداریم. پس باید براساس توان و امکاناتمان وعده بدهیم و جراحی اقتصاد را از همین امروز شروع کنیم.